برای سهامداران، سرمایهگذاران و ناشران در درجه اول بازدهی بازار و سوددهی شرکتها اهمیت دارد. واضحا برای رسیدن به این دو مهم، شخصی لازم است که بتواند تضاد منافع در حوزه کلان را مدیریت کند اما شواهد نشان میدهد مجید عشقی به هیچ عنوان نتوانست از منافع فعالان بازار حراست کند.
حال که رئیس سازمان تغییر کرده، به هیچ عنوان قصد نبش قبر نداریم اما یادآوری چند نکته میتواند چراغ راه رئیس بعدی تالار شیشهای باشد.
در ۳ سالی که عشقی سکان هدایت بورس را برعهده داشت، قوانین ریز و درشتی بازار را تحت تاثیر خود قرار دادند. عوارض صادراتی ۴ برابر شد و عشقی بعد از مدتها در مقابل آن موضع گیری کرد. تبصره س ماده ۶ تصویب شد و رسانههای بورسی بیش از شخص رئیس دغدغهمند بودند. نرخ خوراک ۳۰ درصدی تصویب و اجرایی شد و کوچکترین گلهمندی در زمان مناسب از رئیس سازمان بورس به گوش نرسید. حتی تعلل عشقی بعد از حوادث سیاسی مهم که بازار نیاز به حمایت داشت، صدای سهامداران را درآورد.
این انفعال در عمل مجید عشقی سبب میشود که اگر کار مثبتی هم در دوره ۳۵ ماهه ریاست خود انجام داده باشد به چشم نیاید و زیر سوال برود. چرا که نه تنها روند بازار نزولی شد و سود شرکتها کاهش یافت، اعتماد به ثبات در بازار نیز عملا از بین رفت که مسئول آن شخص مجید عشقی است. شاید اگر آقای رئیس حق خواهی میکرد، درخواست او به جایی نمیرسید اما فعالان بازار به عملکرد و تلاش او نمره قبولی میدادند. شاید اگر آقای رئیس جلسات گاه و بیگاه خود با سایررؤسا و ناشران را در محیطی شفاف و رسانهای برگزار میکرد، فعالان نیز به جبهه مجید عشقی میپیوستند.
اما صد حیف که عشقی منفعل بود و هزار حیف که سرمایه مردم خاکستر شد. منفعل بودن مجید عشقی درس خوبی برای رئیس بعدی سازمان است که از این تفکر فاصله بگیرد.
ردپای عشقی در فساد
بورس تهران به تالار شیشهای معروف است. این بدان معنا است که تمام تحرکات زیر ذرهبین بوده و برای همگان قابل مشاهده است؛ چه تحلیلگران، برای انتخاب نماد مناسب و چه نهادهای نظارتی برای مقابله با جرائم!
این گزاره برای اشخاصی که در بورس نیز فعالیت ندارند قابل لمس است. اما در همین بازار شیشهای، یک رسوایی رخ میدهد که رانت چند ده هزار میلیاردی ایجاد میکند و رئیس همان بازار اولین نفری هست که قصد سرپوش گذاشتن روی وقایع رخ داده را دارد.
رسوایی اردیبهشت ماه به تنهایی میتوانست کوچ نقدینگی از بازار را به همراه داشته باشد. حال که این رسوایی با حمایت تلویحی رئیس سازمان بورس همراه بود چه اثراتی میتوانست داشته باشد؟ چرا مجید عشقی به عنوان رگولاتور بازار سرمایه باید در خصوص روند بازار اظهار نظر کند؟ چرا باید بگوید شناسایی سود توسط برخی معاملهگران علت ریزش بازار بود؟
چرا مجید عشقی و تیم همراه او در جهت بازگشت اعتماد و امید به بازار با متخلفین اردیبهشت ماه برخورد نکردند و بعد از گذشته یک سال اعلام شد که متخلفین شناسایی شدند اما امکان انتشار اسامی آنها وجود ندارد؟ مگر بازار شیشهای نیست؟ مگر در درجه اول نهاد ناظر نمیتواند ریز تحرکات را رصد کند؟ پس چرا یک سال به طول انجامید و اسامی هم منتشر نشد؟
به نظر میرسد رئیس بعدی سازمان باید چارچوب وظایف خود را به خوبی مطالعه کرده و بدان پایبند باشد. همچنین بداند که رئیس بازار شیشهای شده و همه چیز شفاف است. اگر برای منافع سازمان با ارگانهای دیگر دچار تضاد منافع شد، مانند اصلاح تبصره س ماده ۶ روی قدرت رسانهها حساب کند و از برگزاری جلسات پشت درهای بسته خودداری کند.
واضحا با چنین رئیسی انتظار رشد از چنین بازاری خطاست. ناشران در ۳ سال گذشته سود خالص خود را نصف شده دیدند و سهامداران نیز بیش از نیمی از دارایی خود را از دست دادند.
بازاری که ویترین اقتصاد کشور بوده و باید نسبت به رقبا به مراتب عملکرد بهتری از خود به جا میگذاشت، اما سوء مدیریت، بورس را به ورطه نابودی سوق داد. از طرف دیگر اکثر کارشناسان معتقدند که شاخصسازی شاخص کل، اجازه نمیدهد که این پارامتر معیار مناسبی برای اندازهگیری واقعی بازار باشد. به عبارت دیگر در زمان مشخص، سبد سهامداران کمتر از ۴۰ درصد رشد یافته که تداوم این روند برای سنوات آتی میتواند زنگ خطر جدی برای کشور باشد؛ اتخاب بازار سفتهبازانه به جای بازاری مولد!